باشگاه مشت زنی

ساخت وبلاگ

چیز جالبی که همیشه در مورد این کتاب برای من وجود داره اینه که ناشرها دومین رمانش : هیولاهای نامرئی رو رد کردن به این علت که بیش از حد آزار دهنده بود و پالانیک صرفا به این دلیل باشگاه مشت زنی رو نوشت که ناشرهارو بیشتر از قبل آزار بده که البته موفق نشد!

«به من گفت فلسفه اش در زندگی این است که می تواند هر لحظه که اراده کند . تراژدی زندگی اش این است که نمی میرد.»

 ------------------------

«قانون قانون است. با سرعت زیاد رانندگی کردن هیچ فرقی با جنگل آتش زدن و بمب گذاری و آدم کشی ندارد.»

 ------------------------

«باید این زنان و مردان را به بردگی بگیریم تا معنای آزادی را بهشان بفهمانیم. باید با ترساندن، شجاعت را یادشان دهیم.»

 ------------------------

«اگر در یک جای متفاوت از خواب بیدار می شوی.

اگر در یک زمان متفاوت از خواب بیدار می شوی.

پس چرا نتوانی در هیئت یک آدم دیگر از خواب بیدار شوی؟»

 ------------------------

«ما بچه وسطی های تاریخیم. از بچگی تلویزیون به خورد ما داده که بالاخره یه روزی میلیونر و هنرپیشه و ستاره ی راک می شیم. ولی هیچ وقت نمی شیم؛ و ما تازه داریم اینو می فهمیم.»

 ------------------------

«همیشه چیزهایی را از بین می بری که از همه بیشتر دوستشان داری، و این از هر دو طرف صادق است.

نابودی دو طرفه است.»

 ------------------------

«هر چیزی که دوستش داری یا تو را پس می زند یا می میرد.»

 ------------------------

«ما ویژه نیستیم. گه و کثافت هم نیستیم. فقط هستیم. همین ایم که هستیم. هر اتفاقی هم که بیفتد زیاد مهم نیست.»

چاک پالانیک


برچسب‌ها: باشگاه مشت زنی, چاک پالانیک, پیمان خاکسار

نوشته شده در  دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۶&nbsp توسط سپهر  | 

باشگاه مشت زنی...
ما را در سایت باشگاه مشت زنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janevaje بازدید : 108 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1396 ساعت: 15:08